امامت در قرآن
پاسخ: در اين كه مديريت جامعه پس از پيامبر گرامى (صلی الله علیه و آله و سلم) به شخصيت والايى نيازمند است، جاى گفتگو نيست و خرد هر انسان منصفى بر اين اصل داورى مىكند و اتفاقاً قرآن - بر خلاف نظر پرسشگر - رهبرى امّت(امامت) را به صورت كلى مطرح مىكند.
آياتى كه امامت را مطرح مىكنند:
1) آيه ولايت
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» (1)
«ولىّ شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آوردهاند؛ همان كسانى كه نماز برپا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند»
شأن نزول آيه را بسيارى از مفسران و اهل حديث چنين نقل كردهاند: «سائلى وارد مسجد شد و درخواست كمك كرد. كسى به اوچيزى نداد، امام على(علیه السلام) در حالى كه در ركوع بود، با انگشت خود كه انگشترى در آن بود به فقير اشاره كرد كه انگشترى را از دست او درآورد و رفع احتياج نمايد. او نيز جلو آمد و انگشتر را از دست امام درآورد و دنبال كار خود رفت.
در اين هنگام خبر به پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسيد. وى از خدا چنين درخواست نمود: «پروردگارا! همان طور كه براى موسى از خاندانش وزيرى معين نمودى، براى من نيز از اهل بيتم وزيرى معين فرما». در اين لحظه فرشته وحى فرود آمد و آيه ياد شده را براى (پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم )خواند.
اين شأن نزول را علاوه بر علماى شيعه، ۶۶ تن از محدثان و متكلمان بزرگ اهل سنت با مختصر تفاوتى، در كتابهاى خود آوردهاند. محقق فرزانه علاّمه امينى مصادر آن را در كتاب شريف «الغدير» آورده است.(2)
اكنون بايد ديد چگونه اين آيه مسأله امامت را مطرح مىكند:
توضيح اين كه: «ولى» در آيه ياد شده به معنى سرپرست و كسى است كه زمام امور را به دست گيرد، لذا پدر و حاكم را ولى مىخوانند و مىگويند: «الأب ولىّ الطفل»، و «الحاكم ولىّ القاصر». از آنجا كه محور سخن «ولى مؤمنان» است، طبعاً، مقصود از «وليكم اللّه» امام و حاكم آنها خواهد بود، حتى قرائن موجود در آيه و شأن نزول آن، روشنترين گواه است كه مراد از «ولى»، امامت و سرپرستى است.
اينك قرائن:
١. اگر مقصود از «ولى» در «وليّكم» غير از ولايت و زعامت دينى و مقام سرپرستى باشد، مثلاً گفته شود مقصود از آن «محبّ» و «ناصر» است، در اين صورت منحصر كردن مقام به سه فرد، بىجهت خواهد بود، زيرا همه افراد با ايمان، محب و دوست و ناصر و يار يكديگرند و اختصاص به اين سه نفر ندارد.
٢. ظاهر آيه اين است كه تنها اين سه تن بر جامعه مسلمانان ولايت دارند، در اين صورت بايد گروهى كه ولايت دارند، غير از گروهى باشند كه تحت ولايت هستند. اگر ولى را به معنى رهبر و سرپرست امور مسلمانان بگيريم، طبعاً اين دو گروه از هم جدا و متمايز مىشوند، امّا اگر آن را به معنى دوست و ياور بگيريم، اين دو گروه، يكى مىشوند؛ زيرا همه افراد، محب و دوست يكديگر و ناصر و ياور هم هستند.
٣. هرگاه مقصود دوستى و نصرت باشد، مىبايست تنها به «الّذينَ آمَنُوا» اكتفا شود و ديگر به آوردن اين جمله كه «در حال ركوع زكات مىدهند»، نيازى نباشد، زيرا در جامعه با ايمان، همه افراد با يكديگر دوست و ياور هستند؛ خواه در حالت ركوع زكات بدهند يا نه.
از اين رو مفاد آيه، همان است كه پيامبر گرامى(صلی الله علیه و آله و سلم)، در يكى از سخنانش فرموده است:
«اى على! تو پس از من ولىّ هر فرد با ايمان هستى»(3)
لفظ «بعدى» گواه بر اين است كه مقصود از «ولى» همان مقام رهبرى و حكومت و سرپرستى در امور دينى و دنيوى است، نه محبت و دوستى؛ زيرا اگر دوستى بود، به زمان درگذشت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاص نداشت.
٢. آيه «أولوا الامر»
آيه پيشين تنها آيهاى نيست كه امامت و ولايت را به صورت يك اصل مطرح مىكند، بلكه آيه اطاعت «اولو الامر» نيز نمونهاى ديگر است، چنان كه مىفرمايد:
«ا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم» «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و از پيامبر و اولياى امر خود فرمان بريد» (4)
«اولوا الامر» در آيه كه به معناى «فرمانروايان» است، حاكى از فرمانروايى گروهى است كه اطاعت آنان در كنار اطاعت خدا و رسول ، قرار گرفته است. فخررازى در تفسير خود، بيان شيوايى دارد و مىگويد: از اين كه اولوالامر در كنار خدا و رسول، قرار گرفته، بايد گفت كه صاحبان اين منصب، معصوم از گناه و پيراسته از خطا بودند؛ زيرا (گذشته از اين كه در كنار دو فرد معصوم (خدا و پيامبر)واقع شدهاند و بايد با آن دو همگون باشند)، از اين كه اطاعت «اولو الأمر» بدون قيد و شرط لازم شمرده شده، بايد گفت اين فرمانروايان، انسانهاى معصومى هستند كه پيراسته از گناه و خطا مىباشند و اگر غير آن بود، حتماً بايد حدود اطاعت آنها محدود گردد، در حالى كه قرآن، بدون حدّ و مرز اطاعت آنها را لازم شمرده است.(5)
اين دو آيه (آيههاى ولايت و اولو الامر ) مسأله امامت را به طور مستقل مطرح مىكند، در حالى كه برخى از آيات هر چند مسأله امامت را مطرح نمىكند ولى شأن نزول آن حاكى است كه در اين مورد نازل شده است، مانند آيه «اكمال»
٣. آيه اكمال
«الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ ديناً فَمَنِ اضْطُرَّ في مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ»
امروز دین شما را برایتان کامل ، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را برای شما به عنوان آیینی ( استوار و پایدار ) پذیرفتم ، - پس اگر کسی در حال قحطی و گرسنگی شدید بدون تمایل به گناه ( به خوردن بعضی از آن حرام ها ) ناچار شود ، خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
مفسران و گروهى از محدّثان ، نزول اين آيه را در حجة الوداع در - روز غدير خم - روزى كه على(علیه السلام) به مقام امامت منصوب گشت، يادآور شدهاند.(6)
با توجه به اين سه آيه، پاسخ سؤال روشن مىشود كه مسأله امامت و ولايت در قرآن مطرح است، و هرگز قرآن آن را ناگفته نگذاشته است.
برگرفته از کتاب راهنمای حقیقت نوشته ایت الله جعفر سبحانی صفحات 288-292
- سوره مائده ایه 55
- الغدير، ج٣، ص ١۵۶ تا ١۶٢.
- مستدرك حاكم، ج٣، ص ١١١; مسند احمد، ج۴، ص ۴٣٧.
- سوره نساء ایه 59
- مفاتيح الغيب معروف به تفسير رازى:10/144
- الدرالمنثور، ج٢، ص ٢٩٨; فتح القدير، ج٢، ص ۵٧; ينابيع الموده، ص ١٢٠; تفسير المنار، ج۶، ص ۴۶٣; مرحوم علامه امينى در كتاب الغدير، نزول اين آيه را در روز غدير از مدارك بسيارى نقل كرده است (الغدر، ج١، ص ۴۴٧- ۴۵٨ از ١۶ منبع نقل كرده است.